میخانۀ متروک

گاه‌نوشته‌های عبدالحسین عادل‌زاده

میخانۀ متروک

گاه‌نوشته‌های عبدالحسین عادل‌زاده

میخانۀ متروک

در ناپیداترین نقطه دیار وجود هر یک از ما، در گم‌ترین کوچه هستی‌مان، سرایی است؛
این مرکز ثقل هستی آدمی، برای هر کس رنگ و بویی خاص خودش را دارد؛
من اما بسیار گشتم در پی بازار یا صومعه یا مسجد یا قصر یا حمام یا عمارت و بلکه خانقاهی؛
لیک در نهایت نصیبم از این میانه، تنها میحانه متروک بود.

سرنوشت بازیگوش

تراژدی خیامی

37

 

بر چشم تو عالم ارچه می‌آرایند

مگرای بدان که عاقلان نگرایند

بسیار چو تو روند و بسیار آیند

بربای نصیب خویش کت بربایند

در اینجا گویندۀ خردمند به‌روشنی مقصود خود از بهره‌مندی از شادی‌ها و سرمستی‌های جهان را بیان می‌کند، که در این وضعیت این‌گونه نیست که فرد جهان و عالم مادی را جاودانه تصور کند و به عیاشی‌ها و شادخواری‌هایی لاابالیانه در آن بپردازد. بلکه همان‌گونه که پیشتر اشاره کردیم، شادی‌ها و سرمستی‌های خیامی حکیمانه و صاحب اعتدال است و برخاسته از آ‌گاهی فردی خردمند که به ماهیت زوال‌پذیر و فانی هستی پی برده و برای التیام این زخم آ‌گاهانه به مرهمی سرمستانه و ناآ‌گاهانه التجا برده است.

در این وضعیت، ارزش هستی با آ‌گاه شدن از ماهیت زوال پذیر آن، نه تنها پایین نمی‌آید بلکه فرد به عنوانی عضوی از کلیت آن در می‌یابد که تا حد ممکن می‌بایست زندگی در لحظه را پاس بدارد و در هر لحظه عملی را که اقتضای آن لحظه است به جا بیاورد، چرا که در نهایت آینده ما نیز خود ساخته و پرداخته کنشی است که هم‌اکنون به آن دست می‌یازیم.

در مصرع آخر که از «رباینده» سخن گفته شده، اشارتی است به هستی و ماهیت زوال‌پذیر و فانی آن، که مدت عمر و حیات ساکنان خویش را به پایان می‌برد؛ از همین رو، شاعر خردمند نیک می‌داند که وقتی کسی به این ماهیت تمام‌شونده و رو به زوال آ‌گاه است، می‌بایست نه به آن دلخوش شود و عمر را بر سر حرص و آز کسب هر چه بیشتر از آن صرف کند، و نه بر سر مسائل ساده و پیش‌پاافتاده آن که تا چندی دیگر هیچ نشانی از آن به جای نخواهد ماند، فرصت‌های گرانقدر زندگی خود را بر باد دهد. بلکه درست آن است که از نصیبی که همانا مدت عمر او است، چه کم و چه بسیار، نهایت استفاده را، که همانا شادمانی و آرامش خیال و استغراق در لحظات سرشار حیات است، ببرد. در این حالت، شخص خردمند می‌داند که لحظات تلخ حیات نیز در هر حال ، جزوی از عمر رونده و گذرای او هستند، و فرد چه سعی کند آنها را به تلخی وناخوشی به سر بَرَد و چه با شادی و آرامش، به هر رو، مدت آن روزی به پایان خواهد آمد، و در آخر مقصد همه افراد، در هر حال و موقعیت و جایگاه، یک نقطه مشترک که همانا نیستی است، خواهد بود. پس این به انتخاب آ‌گاهانه فرد بستگی دارد که با فهم جایگاه خود در هستی و آغاز و ابتدای خویش که در گسترده‌های ناپیدای نیستی پنهان است، حتی در ناگواری‌ها نیز مایه راحتی و آرامش خود فراهم آورد و از حرص و افسوس و غبطه بی‌ثمر که جهانی اینچنین فانی را سزاوار نیست، در گذرد.

چون عمر به سر رسد، چه شیرین و چه تلخ

پیمانه چو پر شود، چه بغداد و چه بلخ

می نوش که بعد از من تو ماه بسی

از سلخ به غره می‌آید و از غره به سلخ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۲۶
عبدالحسین عادل زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی