میخانۀ متروک

گاه‌نوشته‌های عبدالحسین عادل‌زاده

میخانۀ متروک

گاه‌نوشته‌های عبدالحسین عادل‌زاده

میخانۀ متروک

در ناپیداترین نقطه دیار وجود هر یک از ما، در گم‌ترین کوچه هستی‌مان، سرایی است؛
این مرکز ثقل هستی آدمی، برای هر کس رنگ و بویی خاص خودش را دارد؛
من اما بسیار گشتم در پی بازار یا صومعه یا مسجد یا قصر یا حمام یا عمارت و بلکه خانقاهی؛
لیک در نهایت نصیبم از این میانه، تنها میحانه متروک بود.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روانشناسی» ثبت شده است

هدف از تالیف این اثر، کاوش در نظریه‌ای است که به سوابق فکریِ نظریۀ روانکاویِ فروید مربوط می‌شود. از نظرگاه تاریخ اندیشه، روانکاویِ فروید موضوعی ویژه محسوب می‌شود. جنبش‌های فکریِ بدنۀ روانکاوی همواره سابقه‌ای درخشان در تاریخ اندیشۀ بشر داشته‌اند؛ هرچند در هر جنبش بزرگی مانند روانکاوی، غول‌هایی وجود دارند که سهم خویش را به شکلی بی‌نظیر به انجام می‌رسانند؛ آنچنان که گویی آن جنبش توسط شخصی واحد به تکامل رسیده است.

گاهی فروید به چشم نابغه‌ای توصیف‌ناپذیر که بر فراز جهان سر برآورد، پیام ژرف و غامض خویش را باقی گذارد و آنگاه رخت از جهان بربست، نگریسته می‌شود. با کنکاش در تاریخ اندیشۀ روانکاوی می‌توان بسیاری از خصوصیات اندیشۀ فروید را هم‌سو با جریان اصلیِ تمدن غرب یافت. هنوز مَشربِ اصلیِ روانکاوی تفاوتی اساسی با دیگر سبک‌های مشابۀ اندیشه دارد و همین امر باعث فقدان پاسخی رضایت‌بخش به پرسش‌ در باب خاستگاهِ روانکاوی شده است.

این اثر تلاشی است برای بیان این مسأله که درکی جامع از توسعه روانکاوی بدون در نظر گرفتن تاریخ یهود بخصوص تاریخ اندیشۀ عرفانیِ یهود، ذاتاً ناقص خواهد ماند. این به آن معنا است که ما قادر به درک بی‌واسطۀ قضایای روانکاوی بدون تعبیراتِ عرفانیِ یهود نخواهیم بود؛ البته مقصود ما بیشتر اشاره به این مسأله است که تصریح مکرّر فروید بر هویت یهودیِ خود از اهمیتی بیش از آنچه تاکنون شناخته شده است، برخوردار است. او یکی از شرکت‌کنندگان در کشمکش‌ها و مسائل عرفان یهود بود و در این کشمکش‌ها به اقتضای شرایط نقبی نیز به عرفان یهود می‌زد.

در ضمنِ این کتاب، آنچنان که غایت ما محسوب می‌شود، آشکار خواهیم کرد که عرفانِ یهود نقشی ویژه در پیوند یهودیت و جهان غرب بازی کرده است. حرکتی که جنبشی در یهودیت بود – بخصوص پس از قرنِ هفدهم – و در عین احترام به شیوه‌های کلاسیک زندگیِ یهودی، حرکتی انقلابی محسوب می‌شد. این جنبش در جهت تضعیف رسوم متأخّر یهودیت و تسهیل ورود یهودیان به جریان‌های گسترده‌تر دنیای غرب عمل می‌کرد. از این رو، آنچه ما از فروید به عنوان یک شرکت‌کننده در سنت عرفانیِ یهود عرضه می‌کنیم، مستلزم هیچ‌گونه بی‌حرمتی به تصور بنیادین ما از فروید به عنوان یک دانشمند و پژوهشگرِ غربی نیست. یکی از تصورات انتقادیِ تحلیل ما به مسیحِ دروغینِ یهودیان در قرنِ هفدهم، شبتای زوی[1] مربوط می‌شود. هرچند این فرد مورد ردّ و انکار تاریخِ یهود قرار گرفته است – ما نیز چنین اعتقادی داریم – اما هیجانات عمومی‌ای که پیرامون این شخصیت شکل گرفت، برای حرکت‌های بعدی و رو به جلو یهود، پراهمیت و خطیر بود. شبتای زوی و جنبش شبتایی[2] مسلماً پارادایمی برای بعضی از خصوصیات اساسیِ قضایای فروید بوده‌ است. فروید با آنچه شبتایی‌ها به عنوانِ مسیحا‌گراییِ[3] (انتظار ظهور مسیح) احساسی و اجتماعی به هواداری از آن برخاستند به عنوان یک موضوع علمی، سخت درگیر شد و احتمالاً بذرهای نبوغ‌اش را در همان‌جا پاشید.

دانلود کتاب:

دانلود



[1] Sabbatai Zevi

[2] Sabbatian Moment

[3] Messianism

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۱۶:۱۴
عبدالحسین عادل زاده

در آدرس زیر می‌توانید مقاله سنفورد ال. دروب درباره مشابهت‌های موجود میان مضامین کابالای لوریایی که خائیم ویتال به تأسی از استادش اسحاق لوریا بسط و گسترش داده است، و روانکاوی، تحت عنوان THIS IS GOLD: FREUD, PSYCHOTHERAPY AND THE LURIANIC KABBALAH را دانلود کنید.

دانلود ترجمه فارسی مقاله

دانلود مقاله به زبان اصلی:

http://bayanbox.ir/info/2909038202263693177/kabpsy

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۶:۴۴
عبدالحسین عادل زاده

نیچه در کتاب «ارادْ قدرت» می نویسد:


1) هر ناخوشی، هر نابختیاری، به خطا، ایدۀ باطل (تقصیر) را تداعی کرده است (درد و رنج از هر گونه پاکی و بی الایشی بی بهره گشته است)؛

2) همه احساس های نیرومند لذت و خوشی (حالات و احساسات وحشی، شهوت رانی، ظفر، غرور، بی پروایی، دانش، اطمینان نفس و خوشبختی بدان گونه که هست) داغ گناهکاری، افسونگری و بدگمانی خورده اند؛

3) احساس های ناتوانی، بزدلی و پستی درونی، فقدان شهامت ابراز وجود، با نام های تطهیرکننده ای غلط انداز گشته اند و به عنوان ویژگی های به غایت مطلوب آموزش داده شده اند؛ 

4) هر چیز بزرگ در انسان به مثابه خودشکنی، به مثابه از خود گذشتگی به خاطر چیز دیگری و کس دیگری باز-تفسیر گشته است؛ حتی در دانشی مرد، حتی در هنرمند، شخص زدایی به عنوان علت والاترین دانش و توانایی جلوه گر شده است؛

5) عشق به صورت تسلیم (و دیگرخواهی) تحریف شده است، و حال آنکه یک تصاحب یا یک نثار است و از فوق سرشاری شخصیت ناشی می شود. تنها کامل ترین انسان می توانند عشق بورزند؛ از شخصیت تهی شدگان، برون گرایان، بدترین ِ عاشقان هستند (این را باید از دختران پرسید!). این نکته حتی در مورد عشق به خدا یا سرزمین پدری هم صدق می کند: باید به استواری در خویشتن ریشه داشت (خودخواهی به عنوان خود-شکل گرفتگی؛ دیگرخواهی به عنوان دیگر-شدگی). 

6) زندگی به عنوان کیفر (شادمانی و خوشبختی به عنوان وسوسه)؛ عواطف به عنوان شیطان صفتی، اعتماد و اطمینان به عنوان بی خدایی.

کل این روانشناسی یک روانشناسی پیشگیری است، نوعی از محدودیت در اثر ترس؛ از یک سو توده های وسیع (بی بهرگان و میان حالان) در پی آن هستند که به یاری آن از خود در برابر نیرومندان دفاع کنند (و در سیر تحول و رشد خویش انان را به نابودی بکشانند)؛ از سوی دیگر، همۀ کشش هایی که اینان را به بهترین شکل به کامیابی می رساند تقدیس می گردد و محترم شمرده می شود. روحانیت یهودی را مقایسه کنید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۲۹
عبدالحسین عادل زاده