بازی جاودان
چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۹ ق.ظ
این همه دین، فلسفه و عقیده و مرام و مسلک و مجاز و استعاره و ایهام، این همه دیوان، دفتر و مصحف و معبد و بتکده و صومعه و مسجد، این همه اسطوره و حکایت و افسانه و قصه، از عمق یک پریشانی بشری خبر می دهد. از یک جراحتِ تا-استخوان-فرو-رفته. این همه طبیب آمدند تا برای آخرین دفعه این درد را "ختم" کنند، اما با هر طبیب تازهتر و هر راه پیچیدهتر، این "تب و لرز" بیشتر عود کرد؛ اگر دیروز خونِ قربانی بر مذبح ریخته می شد، امروز روان ها چکهچکه از درون فرو می چکند و می میرند...
و این سیر آگاهی هر چه به تن ها بیشتر توش و توان می دهد، از آن طرف روان ها را بیش از پیش رنجور و در هم کوفته می کند. و آدمی برای آرامش در پیِ یقین، و برای یقین در پیِ آگاهی بیشتر بود: زهی خیالِ باطل که با هر قدم تازه در مسیرِ آگاهی و فهم بیشتر، بیش از پیش در باتلاق سوال و ابهام و سرگردانی فرو افتاد.
و آگاهی همان جامی بود که مملو از جرعه های دریای دانش است، که با هر جرعه ای از آن، تشنه تر از پیش می شوی؛ که اگز جرعه اول نوشیده شد، راهِ پیش و پیش بر تو گم می شود. و در آخر تنها "نفسِ نوشیدن" می ماند و تنها رفتن و رفتن، و تنها پوییدن و پشتِ سر نهادن؛ که "این نیز بگذرد".
و این سیر آگاهی هر چه به تن ها بیشتر توش و توان می دهد، از آن طرف روان ها را بیش از پیش رنجور و در هم کوفته می کند. و آدمی برای آرامش در پیِ یقین، و برای یقین در پیِ آگاهی بیشتر بود: زهی خیالِ باطل که با هر قدم تازه در مسیرِ آگاهی و فهم بیشتر، بیش از پیش در باتلاق سوال و ابهام و سرگردانی فرو افتاد.
و آگاهی همان جامی بود که مملو از جرعه های دریای دانش است، که با هر جرعه ای از آن، تشنه تر از پیش می شوی؛ که اگز جرعه اول نوشیده شد، راهِ پیش و پیش بر تو گم می شود. و در آخر تنها "نفسِ نوشیدن" می ماند و تنها رفتن و رفتن، و تنها پوییدن و پشتِ سر نهادن؛ که "این نیز بگذرد".
که حقیقت شاید یعنی تنها "گذراندن" و پوییدن...
که یعنی تنها "لِی لِی" بر صفحه شطرنج وجود...
شدن ها و باز شدن ها...پرش ها و خیزش ها...گردش ها و چرخش ها...گاه در لبه پرتگاه بی تکیهگاهی...گاه بر ساحل آرامش یک پناهگاه...که هم بخت و هم مهارت...که هم دانش و هم تقدیر...که هم تلاش و هم امید...که تکرار و تکرار و آموختن...که هرگز تمام نشدن...تلاش برای دستی تازه...در منظری تازه...
زندگی یعنی یک بازی جاودانه...به جدیت یک کودک...به جسارت یک طفل خردسال در ظهر یک چله تابستان...
۹۷/۰۷/۱۱