میخانۀ متروک

گاه‌نوشته‌های عبدالحسین عادل‌زاده

میخانۀ متروک

گاه‌نوشته‌های عبدالحسین عادل‌زاده

میخانۀ متروک

در ناپیداترین نقطه دیار وجود هر یک از ما، در گم‌ترین کوچه هستی‌مان، سرایی است؛
این مرکز ثقل هستی آدمی، برای هر کس رنگ و بویی خاص خودش را دارد؛
من اما بسیار گشتم در پی بازار یا صومعه یا مسجد یا قصر یا حمام یا عمارت و بلکه خانقاهی؛
لیک در نهایت نصیبم از این میانه، تنها میحانه متروک بود.

سرنوشت بازیگوش

تراژدی خیامی

30

 

گویند که دوزخی بود عاشق و مست

قولی‌ ست خلاف، دل در آن نتوان بست

گر عاشق و میخواره به دوزخ باشند

فردا بینی بهشت همچون کف دست

در اینجا شاعر به مسأله غریزه و تعیین‌کنندگی آن در وجود بشر پرداخته است. در این رباعی، عاشقی و میخوارگی کنایه از پیروی از غرایز مادی زمینی است. گوینده با سرودۀ خویش می‌خواهد این مطلب را برساند که در تفکر افراد تجردگرا که جهان را به صرف مادیت و غرایز آن نفی می‌کنند، عامل دوزخی بودن فرد دلبستگی به دنیا و امیال پیکر مادی است، و فرد برای رستگاری می‌بایست در این دنیا دل از تمام لذات و زیبایی این‌جهانی بشوید. خیام که شخصی خردمند و تیزبین است، باز در اینجا نکته‌ای را که در عین سادگی و بدیهی بودن بسیار مغفول مانده است بیان می‌کند؛ که اگر قرار بر آن باشد که دلبستگی به زندگی مادی مایه تباهی اخروی و از دست دادن رستگاری گردد، پس چون هیچ انسان سالمی را نمی‌توان یافت که چنین غرایزی در او گم شده باشد، اگر بهشتی نیز وجود داشته باشد، در فردای قیامت کمتر کسی را می‌توان یافت که در آن مقیم شده باشد، مگر اندک کسانی که به‌جبر شدید طبایع خویش ضایع و عقیم گذارده باشند.

شاعر در اینجا مثل همیشه نگاه پاک و واقع‌نگر خویش را به مساله زندگی، اخلاق و هدف هستی معطوف می‌کند و از ورای آنچه که به پیش‌فرض‌های کلیشه‌ای عصر او و هر عصر و دوره‌ دیگری می‌تواند تبدیل شده باشد، به تناقضات موجود میان واقعت طبیعی هستی و انسان، و آنچه که در چشم‌انداز آرمان‌خواهانه عده‌ای معدود شکل گرفته است، دست می‌گذارد.

نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که خیام در اینجا نیز – همچون دیگر رباعیات خود - دست به ارایه هیچ‌گونه داوری اخلاقی یا ایدئولوژیک نزده است، بلکه صرفاً به ارایه قضاوتی واقگرایانه از آنچه واقعیت هستی و وجود نشان می‌دهد پرداخته است. او در اینجا به واقعیت وجود آدمی که به نیروی مادی غرایز انگیزه تلاش و زیستن می‌گیرد اشاره کرده، و اینکه اساساً بدون مهر و دلبستگی به حیات مادی، پایۀ امید به زیستن و ادامه حیات و تلاش برای بقا متزلزل خواهد شد.

در این‌باره اگر عمیق‌تر بیندیشیم، راز این مسأله را که چرا در ادبیات عرفانی مجردترین مفاهیم به واسطۀ جنسی‌ترین و نوشخورانه‌ترین مضامین بیان شده است، در می‌یابیم! که نیروهای کنشگر در وجود پرشورترین نفی‌کنندگان جهان نیز درنهایت از همین جریان‌های غریزیِ بنیادینِ نیرو و مایه می‌گیرند! 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۰۷
عبدالحسین عادل زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی